کتاب انقلاب رو می خواندم...از اونجایی که من خیلی آدم خوشبختی هستم زیادترین فصل افتاده به من!
کنفرانس دادن این حجم مطلب برای آدمایی که حوصله ی 2 دقیقه گوش دادن رو ندارن کار وحشتناکیه!
فصلی که قراره کنفرانس بدم در مورد آدم ها و گروه های ضد شاه است. خیلی جالب بود! طرز تفکرشون...کاراشون....هنوزم میشه آدمایی با این خط فکری را پیدا کرد...با این که شرایط خیلی عوض شده...اون موقع تمام تلاش همه برای آوردن روحانیت از حوزه به سیاست بود و حالا تلاش همه در جهت عکسشه! جالب اینجاست که حتی با تغییر شرایط بازم اون افکار هست...حالا در برابر آدمهای دیگه...!
از این که یه روزی کسانی سرنوشت و کارای ما رو به این دقیقی می خوانن و تحلیل می کن یه حس خاصی بهم دست داد...انگار جایی وسط تمام اتفاقای تاریخ وایسادم و دیگه منی وجود ندارد...هر چی هست انسانیته و انسانیت!
شرمنده من این ترم جز ریاضی و فیزیک و برنامه نویسی هیچی ندارم (۱۲ واحد ریاضی) لذا هیچی از انقلاب و منقلاب و روحانی و ... سر در نمیارم ...اینم برا این بود که ........ :دی
اااااااااااااااااااااااول...یادش به خیر یه زمان کل اولین نظر داشتیم ... حالا هیچ کس نیست(مداد رنگیا)
کلا از تاریخ خوشم نمیاد ولی این آدما برام جالبن این آدما با نظرای مختلفشون که تو هر شرایطی خوب با منطق آنی شون تفاوت پیدا می کنه و هر لحظه خواهان به بار نشستن تفکراتشون که به نظر خودشون منطقیه هستن...
خوب میشی ولی قدر این لحظه ها را بدون تا وقتی که مشتاقی بدونی چرا تدبیر خدا این شکلیه داری خوب نفس میکشی...
دقیقا یک ماه مونده!