دلم میخواد بخوابم...بعد زمانی که «الذین استضعفوا فی الارض» شدن « وارثین» بیدار شم! 

باور کن ۱ روز زندگی تو اون زمان رو ترجیح میدم به ۱ سال زندگی الان...می دونم...خیلی روم زیاده! 

به یه چیزایی نمیشه عادت کرد...به یه چیزایی هم میشه...مثلا به اینکه تختتو هیچ وقت جمع نکنی! یا مثلا صبحونه حتما یه چیز شیرین بخوری...یا همین یک شنبه ها رو تو کلاس نسخه خونی و شوخی های از یک جنس بگذرونی! ۳شنبه ها و چهارشنبه ها با مهندس سر پر کردن جدول سروکله بزنی و بعد بلند بلند بخندی به سربه سر گذاشتن های حسین و فرازی... 

یا به اون خانومه که همیشه خدا یه خریدی از داروخونه داره! یا به اسلاید دیدن های پنج شنبه ها و امتحان های بیخود بعد از اون! یا... 

اما هنوز که هنوزه به دیدن هر روزه ی مردی که برای خریدن کدئین میاد و بعد از نمایش دندون های سیاهش اعلام میکنه که برای امروز چندتا؛ عادت نکردم... 

مثلا به صدای هواپیما نمیشه عادت کرد...یکی میگفت به خاطر به دنیا اومدن تو زمان جنگه! تو ضمیر ناخداگاه ثبت شده...( فکر کن چه زجریه وقتی کارخونه چسبیده به فرودگاه!) 

یا به صدای موتور...به دیدن فقر...بی عدالتی...ظلم...به افسردگی قیافه های اطرافیان...بی تفاوتی بعضی چهره ها...به خنده های کثیف بعضی آدم ها به خاطر ارضا شدنشون از اذیت کردن های دیگران..به... 

راستش هنوز به سکوت تو هم عادت نکردم( این قسمت رو با خدا بودم!) 

نظرات 9 + ارسال نظر
حسین یکشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:57 ب.ظ http://www.akslar.com

سلام . مطالب وبلاگتون بسیار جالب بود . خوشحال میشم از سایت من هم دیدن کنین . در ضمن اگه براتون مشکلی نیست خیلی خوشحال میشم من رو با نام "برترین سایت عکس" لینک کنین

امین دوشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:18 ق.ظ http://hashshash.blogspot.com

یعنی واقعا کدئین بدون نسخه نمی دی؟
به اون صدای هواپیما باید عادت کنی چون همه کارخونه های داروسازی دم فرودگاهه!

داری مسخره میکنی یا جدی میگی؟! من که حتما به کسی که روزی دوبار و هر بار۶-۷ تا اکسپکتورانت کدئین میگیره نمیدم! ولی یکی بیاد به این نسخه پیچه حالی کنه!
آره متاسفانه...!

میثم دوشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:32 ق.ظ http://www.kume-andishe.blogspot.com

باید اعتراف کنم گاهی پیش خودم می گم کاش من این پستو میزاشتم!
عالی بود! واقعا به بعضی چیزا نمیشه عادت کرد مثل جیغ مثل احمدی نژاد.

جالبه آدم پستایی رو که در اوج بی حوصلگی میزاره بیشتر مورد توجه قرار میگیره! مرسی در هر صورت به خاطر تعریفت...

زهرا دوشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:33 ق.ظ

تو خیلی خوبی که هنوز به این چیزا عادت نکردی!!!
من بعضی وقتا از شدت عادت کردگی حالم از خودم به هم می خوره!! فقط گاهی یه تلنگر عمق اسف انگیز این ماجرای عادی شدن رو برام روشن می کنه
راستی بالاخره آپ کردی شادمانمان کردی بسی

ماهیت این چیزا یه جوریه که نمیشه عادت کرد...تو هم عادت نکردی...
به خاطر نظر تو تو پست قبلی این مطلبو نوشتم...فقط به خاطر تو!

منصوره دوشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:57 ق.ظ

خیلی زندگی مزخرفیه!
عادت خوبه یا بد نمیدونم!پستتو دوست داشتم. نمیدونم چی بگم!اعصابم خورده!الان صفحه کیبرد زیر دستم می ترکه!
کاش به اخلاق آدما عادت می کردم و انقد عصبی نمی شدم...

بابا من اینو نوشتم شماها یکم امید بدین بهم...از من داغون ترین! :)

شهره دوشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:39 ق.ظ

سلام راستش به نظر من آدم به هیچی عادت نمی کنه فقط همه چیزایی رو که نمی خواد ببینه و دوست نداره رو پشت گوش میندازه. خب بعضی چیزا روتین هی پشت گوش انداخته می شن ولی بعضی چیزا اینقدر مهم و ازار دهنده هستن هر چی سعی می کنی پشت گوش بندازی دوباره میان جلوی گوشت حتی میان تو چشمت مثل اوضاع جامعه مثل دروغای بزرگ

خیلی فلسفی بود!

شهره دوشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:34 ب.ظ

منو می گی! خودمم خیلی نفهمیدم چی گفتم.این حرفا به من نمیاد نه؟!

شهره سه‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:47 ب.ظ

چرا حرف زدن تو این مملکت آزاد نیست!؟ حتی اونهایی که ادعا می کنند این حق رو به تو دادن. شاید می ترسن شاید هم چون ازت خوششون نمیاد دوست ندارن نظرت رو بدونن ولی خب دیگه! این ضرب المثل خوبیه که خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو

نمی دونم چی بگم! شاید پاک نکرده باشه...

شهره چهارشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:25 ب.ظ

اره شاید من دارم اشتباه می کنم. احتمالا مرحله security رو فراموش کردم امیدوارم این طوری باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد