و درود خدا بر او، فرمود: مؤمن باید شبانه روز خود را به سه قسم تقسیم کند: زمانی برای نیایش و عبادت پروردگار، و زمانی برای تأمین هزینه زندگی، و زمانی برای واداشتن نفس به لذت هایی که حلال و مایة زیبایی است. خردمند را نشاید جز آن که در پی سه چیز حرکت کند: کسب حلال برای تأمین زندگی، یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذت های حلال. (حکمت ۳۹۰)
(در توصیف مؤمن فرمود:) شادی مؤمن در چهرة او، و اندوه وی در دلش پنهان است، سینه اش از هر چیزی فراخ تر، و نفس او از هر چیزی خوارتر است. برتری جویی را زشت، و ریاکاری را دشمن می شمارد، اندوه او طولانی، و همت او بلند است، سکوتش فراوان، و وقت او با کار پر است، شکر گذار و شکیبا و ژرف اندیش است. از کسی درخواست ندارد و نرم خو و فروتن است، نفس او از سنگ خارا سخت تر اما در دین داری از بنده خوارتر است. (حکمت 333)
(بعد از خوندن بخش کوچیکی از گفته هات فهمیدم که مؤمن که هیچ شاید اسم خودم رو مسلمون هم نتونم بزارم!)
پ.ن.۱: دیشب جایی بودیم که تهران از اونجا شهر قشنگ و آرومی بود...چراغهاش مثل کلی ستاره بود تو تاریکی بی انتهای شب...تو دلم آرزو کردم که از اون پایین هم اینطوری به نظر بیاد...
پ.ن.۲: راس میگه مریم...میگه موندم با این مدل درس خوندنت جطور درساتو پاس میکنی؟! یا جلوی تلوزیون...یا در حال گوش کردن آهنگ...یا فکر کردن...یا کتاب خوندن...یا وب گردی...یا خوردن!
پ.ن.۳: از دیروز ۵۰ بار فکر کنم آهنگ لبخند خدای رضا صادقی رو گوش دادم! یه خوشی کاذبی میده به آدم! :)
پ.ن.۴: یا امیرالمومنین...برامون دعاکن...برای بیداری وجدانهای همه...
حیفم اومد این پستو نخونین!
تو اون دو تا مطلبت یه چیزی بود که حالمو خوب کرد. این چند روز همش تو وبلاگا چیزایی می خونم که خوشحالم می کنه!مرسی
خوبه تو افتادی به خوردن بالاخره. ولی من تازه شدم عین قبلنای تو . حالا می فهمم که گشنگی و حالت تهوع گرفتن با دیدن غذا که می گفتی چه جوری با هم جمع می شه.
من که دو تا امتحان دارم به تمام چیزایی که گفتی غیر غذا باید سرماخوردگی کوفتی هم اضافه کنم:))
راستی بالاخره یه بار رویت این وبلاگ زیبا! زودتر از حسین آقا نصیب ما شد.
یاد و خاطره اش هر جا که هست گرامی باد!!
این حسین چه هیزم تری به این بنده خدا فروخته ما نمی دونیم!
منم خیلی میخورم فایده نداره! درسم که دیگه زشته بعد کنکور آدم درس بخونه!
من بخورم فایده داره! فائزه جان بعد کنکورو مطمئنی؟! یه نگاه به معدل ترمای اولت بنداز! D:
هیزم نفروخته خب نگرانش شدم!!::d:D:D
در ابتدا امر ضمن گرامی داشت یاد و خاطره حسین عزیز می گم
ما همه سرباز تو ایم حاج حسین
گوش به فرمان توایم حاج حسین
اگه لازم باشه به جای ایشون کامنته تبلیغاتی می زاریم.
---------------------------------------
قسمت جدی کامنت:
خیلی به پست هات فکر کردم. خیلی بالا می پری. یعنی خیلی جالب دنیات. راستش حسودیم می شه.
:)) این حسین سوژه شدا!!!
پاسخ به قسمت جدی:
بالا پریدن که دیگه حسودی نداره...! اصلا خوبه مگه؟!
برتری جویی را زشت..... آخ که چه می کند این جمله ها با آدم...
راستی... ممنون که نوشته ام را لینک دادی دوست دوستم :)
چرا کامنتم نیس!
ولش کن دیگه قبلی رو نمی نویسم!
این یکی رو هم نمینوشتی خب...!
واااای یه عاااااااااااااااااالم مرسی پریا... تایه عالمه آرامش توی وبلاگ و نوشته هاتو دوست دارم.
وای رسما شیفته ی اون انتهای دو پست قبلت شدم. چون واقعا می فهمم چی میگی. من هم چند روزه کارم فقط شده وبلاگ خودن و اذت از اینکه چقدر آدم ها خوب می نویسند... چقدر آدم ها آدم را درک می کنند......
اشتباه تایپی: *خوندن
* لذت بردن
راستی! با اجازه. لینکت کردم.
مرسی عزیز دلم