روزهای سگی روزهایی است که ویروس هاری فعال شده و تا شعاع یک کیلومتری هر کسی که اطرافت هست از گاز گرفتگی بی نصیب نمیمونه! خلاصه تا دیر نشده هر کسی امروز با من کوچکترین تماسی داشته بره ایمونوگلوبولین هاری بزنه! 

هنوز هم نمی فهمم که چرا باید مجبور باشم بین دو تا جا که یکیشو دوست ندارم و اونیکی که دوست دارم حتی ساعت شیفتشم دوست دارم منتهی نه تنها! ٬ یکی رو انتخاب کنم...بعد همه دست جمعی بگن خاک بر سرت با این انتخاب کردنت و این وسط فقط بابای پریا و پارسا بگه که خوبه و تجربه اس و از پسش برمیای... 

لعنت به من...به خاطر دلیلی که حتی با خودم حاضر نیستم که تکرارش کنم و نه اینجا و نه هیچ جای دیگه ای کسی حق نداره بپرسه که چیه! 

انتقاد همه وارده کاملا...مهسا: خیلی ادای گیجارو درمیاری! منصوره: خیلی اغراق میکنی! زهرا: بمیر نیا اینجا جار بزن که ما با خدا خیلی دل میدیم قلوه میگیریم! و وبلاگ جای این حرفا نیست و البته از نظر من وبلاگ جای هر مزخرفی هست! 

داشت تبدیل به غده ای میشد این حرفا و باید جایی می نوشتم...کجا بهتر از اینجا!

نظرات 14 + ارسال نظر
دکتر خودم شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:56 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

لذت‌ترین بخش اینه که مثلا رئیست یه سوتی بده و پاچشو بگیری،
آی حال میده،
بزنی قهوه‌ایش کنی.

شهره شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:47 ب.ظ

چرا! تنهایی اونم شب که خیلی حال می ده. تو هر کاری کنی سروری اگه دلت پاچه گرفتن می خواد من بی کارم. تو خودت هر طوری که دوست داری زندگی کن. بقیه فقط پیشنهاد مدن و این تویی که تصمیم می گیری. در ضمن وبلاگم برای همین موقع هاست دیگه. تا بنویسی وتخلیه شی و نظرات حضرات محترم رو ببینی و احساس هم دردی کنی.
شاد بودن یک سفر دائمی است٬ نه یک مقصد از پیش تعیین شده. و برای شاد بودن هیچ زمانی بهتر از اکنون و هیچ دلیلی بهتر از بودن نیست!

مرسی به خاطر تمام حرفات...

شهره شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:13 ب.ظ

نمی دانم که سرگردان چرایم
گهی نالان گهی گریان چرایم
همه دردی به دوران یافت درمان
ندانم مو که بیدرمان چرایم
بابا طاهر

میثم یکشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:11 ق.ظ

من الان ۱۸ ماهه دارم شب شیفت میدم!!!!
خیلی هم خوبه! تو اولین دختری نیستی که داری شیفت شب میدی یه زمانی طرفه هم دختر ها توشیفت شب بودن تازه اون موقع دوربینی نبود!
اما گاهی برا خود آدم خوبه که کاری رو بکنه که خودشم فکر نمی کرده انجام بده.
شما اگه امروز سگی بودی پس یه خبر بده کی سگی نیستی شاید یه شامی چیزی ازت گرفتیم!
از همه گفتی ولی از رفیقت احمدی نگفتی ها!!!!

رفیقم میگه خیلی خودخواهی و پررو و حاضرجواب...بعد چند دقیقه دوباره انگار که ارضا نشده باشه بازم با حرص خاصی میگه خیلی پررو و حاضرجواب! ( البته اینو مامان بابام هم میگن! )
شما واکسن بزن هر شبی که هماهنگ شدیم میتونیم بریم...!

میثم یکشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:58 ب.ظ

نه بابا نمی خواد شما اون روز که سگی بودی به ما بستنی دادی!!!
پس کلا حله! شما هر جور راحتی سگی یا غیر سگی!
من فکر کردم این ها رو داری به دوستات میگی! نه دوستات به تو. چه جالب ولی یه جورایی دقت کنی هر کی صفت خودشو گفته!!!
مخصوصا رفیقت!!!!

خودم یکشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:22 ب.ظ

مهم نفس خوردنست دیگه...نه؟! اخلاق من حالا هر چی بود!
اصلا مگه تو رژیم نیستی؟! یه لیوان آب کرفس میگیرم دسته جمعی بخوریم! تازه تجربه شم داریم!D:
دیگه انقدر احمق نیستم بیام اینجا انتقادام به دوستامو بنویسم!...
طفلی رفیقم! کجا پررو و حاضرجوابه بچه!

شهره یکشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:35 ب.ظ

اون آب کرفس که فوق العاده بود! مخصوصا بعد اینکه لیمو توش ریختیم!

زهرا دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:54 ق.ظ

من که بهت گفتم برو منم شاید پایت شدم مخ دشتی و زدیم جفتی شب شیفت دادیم!!! ای ی ی ی ی ی حال بده:D
من که وبلاگ ندارم ولی واقعا جار می زنم که با خدا دل می دم و قلوه می گیرم؟! اصلا فکرشم نمی کردم این طوری نشون بدم، یا کسی این طوری فکر کنه، از تعجب شاخ دراوردم آخه همیشه از این تیپ آدما بدم میومده!!!
اون روز که بهت گفتم انتقاد نیست . نظر شخصیمه. من این طوری نمی پسندم . اونم فقط بعضی پستات!

زهرا دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:59 ق.ظ

راستی آقا میثم حالا من هیچی، ولی شما مطمئنی بچه ها رو اشتباه نگرفتی؟:D خدایی کجا مهسا گیجه؟؟ کجا منصوره خیلی اغراق می کنه؟؟ کجا فهیمه پررو ا ؟!. . . مطمئنی توان روبه رو شدن با اینا رو بازم داری؟؟:D
آقا من دیگه آب کرفسو نیستما !!! با اون دهنی بازیتون! تا میمومدیم مزه بستنی تلخ و بفمیم باید یه قلوپ کرفس می خوردیم

میثم دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:24 ق.ظ

شما نگین یه کسی من از خجالتتون در میام!
آب کرفس رو نه دسته جمعی نه تکی نه هیچ مدلی پایه نیستم!
شما هم سعی کن اصولا سگی باشی چون حد اقل آب کرفس به خورد آدم نمی دی!
هیچی، کسی که سر کلاس استادو می شوره بعدم میندازه رو بند تا خشک شه! اصولا ادم ماخوذ به حیایی است!

منصوره دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:58 ق.ظ

خوب چرا میزنین این بنده خدا رو؟داره نظرشو میگه.خیلی وقتا اتفاقا چیزی که تلاش می کنیم نباشیم هستیم!بگو داداش!رو دروایستی نکن!این فقط یه نظره و برا خودش در حد خودش محترم!البته به نظرم آدم وقتی می تونه در مورد کسی نظر بده که به همه ابعاد وجودیش آگاه باشه!کلا ما اونطوری که با شما ایم با همدیگه نیستیم!یه بعدمونو دیدی فقط!
آب کرفس نخوردین!مخصوصا دهنی!:)یک حالی میده!
فاطمه ایشون ستاد روحیه دهی به هاپوگان زده!دیدی هیچ نقدی بهت وارد نیست!؟
البته ما که کلا باهات حال می کنیم!هر جورتو هستیم!
خوب تو که گفتی دعا کن اونجا بیفتم.خوبه دیگه!تجربه ی بیستیه!
زهرا تو دوس داری به همه نگی پایه ای باهاش بری شیفت؟!!:)

میثم دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:58 ب.ظ

این جمله اخرو پایم!
زهرا خانمو فقط شما بیا طرفه!!!!

خودم سه‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:24 ق.ظ

زهرا جان دقت کردی اومدی از بچه های دیگه دفاع کنی زدی منو له کردی!
در ضمن منصوره من ترجیح میدادم تمام نقدها بهم وارد بود ولی انقدر با سماجت صفت سگ رو در موردم به کار نمیبرد!

زهرا سه‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:15 ب.ظ

اااااا کی له شدی؟ :d قصد نداشتم لهت کنم یعنی الانم نفهمیدم چرا له شدی!!!
منصوره برای اینکه پایگیمو بهت ثابت کنم هم امام میرم هم جایی که تو بیفتی:d شیش روزه هفته شیفت می دم که با همه بیفتم چون به مرضیه هم قول دادم!!!:D
بیام طرفه چی می شه؟؟;):)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد