یکی از مشکلات شخصیتی من اینه که خیلی چیزها دوست داشتم باشم که دیگه نمیشه...اونوقت ها هم نمیشده...ولی خب دوست داشتم و فکر میکردم که میشه...فکر میکردم میشه آدم همزمان همه کارها رو در حد عالی انجام بده...الان میبینم که از دست خدا برمیاد فقط...از دست بنده خدا هم اگر بربیاد... از دست من...نه! 

یکی دیگه از مشکلات شخصیتی دیگه من اینه که به آرامش لحظه ای قانعم...نه اینکه خیلی کارهای مهیج و جدید رو دوست نداشته باشم...اما وقتی میبینم قراره اون آرامش لحظه ای تحت الشعاع قرار بگیره...سعی میکنم در حد آرزو نگهش دارم...بعد کم کم فراموشش کنم... 

------------------------- 

کابوس ها زمانی شکل میگیرند که به طرز احمقانه و خودآزارانه ای! بخوای جلوتر از همین لحظه زندگی کنی...! که عبارت «چه خواهد شد» رو هی با خودت تکرار کنی و از زجر شنیدنش لذت ببری!