پست مخصوص آخر سال که ماکزیمم اول سال جدید نوشته میشد رو حدود دهم یازدهم اردیبهشت نوشتم... به دلیل نامعلومی درست قبل انتشار لپ تاپ خاموش شد و هر چی که رشته بودیم پنبه شد! گفتم بعدا مینویسم و بعدا شد الان... که یک سوم ازسومین ماه بهار هم گذشت...

هفته دیگه سروین یکساله میشه و اگر تقویم نبود من فکر میکردم که احتمالا ۷ ماهه یا نهایتا ۸ ماهه اس... این سریع گذشتن رو نمیدونی به فال نیک بگیری یا بد؟ که خوش گذشته یا عمر بی برکت شده؟

البته که یکسال حضور سروین تو زندگیمون بی نظیر بوده... که حال لحظه هامونو خوب کرده حسابی... ولی دلیل این زود گذشتن ها به نظر فراتر از صرفا خوش گذشتنه...

انگار گیر کرده ایم در سطح... مغزمون پر میشه از اطلاعاتی که حدود هشتاد درصدش به کارمون نمیاد... داشتم نوشته های قبلی وبلاگ رو میخوندم و احساس کردم که خیلی عمیق تر بودم قبلا... که ذهنم یه ساعتهایی یه لحظه هایی واقعا تعطیل میشد و استراحت میکرد و تو همین لحظه های تعطیلی آدم عمیق تر میشد در خودش...

الان... بیشتر کارهایی که قبلا آرامش میداد انجامشون... بخشی از برنامه فشرده ای شدن که باید تا زمان خاصی انجام بشن...کتاب خوندن... گوش کردن موسیقی... کار هنری کردن... عبادت کردن...

احساساتمون هم انگار سطحی شدن... دوست داشتنها و تنفرها صرفا یه حس زودگذر چند ساعته یا چند روزه هستن... انقدر همه چیز سریع میاد و میره که خستگی هیچ وقت از تن  آدم بیرون نمیره...که وقت نمیشه که صبر کنی و لذت ببری...

-------

البته در کل راضیم از این دو سه سال اخیر... که اگر همه چیزهایی که خواستمو به دست نیاوردم... حداقل بهش فکر کردم... حداقل براش تلاش کردم... 

امیدوارم بالاخره بیوفته رو غلتک...