همیشه کسی باید باشه تو زندگیت... که وقتی جایی رفتین و تفریحی کردین که به تو بیشتر خوش گذشته برای اینکه کیف تو رو تکمیل کنه در جواب سوال به تو هم خوش گذشت ؟ شده الکی بگه خیلیییی

کسی باید باشه که پشت تمام دیوونه بازیهات در بیاد... که وقتی ببینه تصمیمی گرفتی که مناسب اون زمان نیس... برات زمین و زمانو به هم بریزه که شدنیش بکنه...

آره همیشه باید یکی باشه تو زندگیت که با خیال راحت کنار آدمهای دوست داشتنی زندگیت باشی...

باید کسی باشه کار بلد... برای لحظه های سخت... برای خستگی ها... که قِلِقِت رو بلد باشه... که نپرسه چه کنم حالت خوب شه... که دستتو بگیره و بی هیچ حرفی ببره جایی که حالت رو خوب میکنه... یا دستتو بگیره و تو چشمات چیزی رو بگه که باید بشنوی...

اصلا کسی باید باشه که لازم نباشه هی مدیریتش کنی... راه و چه رو یادش بدی...

خودش حفظ باشه تو رو...

عجیب نگران شده ام

انگار تو تمام لحظه ها و در تمام کارهای معمول روزمره کسی زیر گوشم میپرسه نگران نیستی؟

و من احساس میکنم در مقابل این سوال حتما باید جوابم مثبت باشه! و بعد دلیل میتراشم که چرا و بعد واقعا نگران میشم...

تا حد زیادی میدونم چرا.... وجود آدمهایی تو زندگی که نه انقدر راحتی باهاشون که هر جور دوست داری حرف بزنی و برخورد کنی و نه انقدر دورن که بتونی ارتباطت رو قطع کنی... یه بلاتکلیفی عجیب و مسخره

نگران روزهاییم که این طور با نگرانی میگذرن