من به چه جراتی...به چه رویی به خودم بگم مسلمون؟!
میگن زینب(س) بعد از عاشورا بدن امام حسین و تو دستاش گرفت و گفت خدایا این کم را از ما بپذیر....! چه چیزی بیشتر از این؟ چه کسی بزرگتر از حسین؟!
من چی دارم که تقدیمت کنم خدا؟! جونمو؟! جون من که اندازه ی تفی هم در مقابل حسین(ع) نمیارزد...! چرا انقدر ما پروییم و همیشه طلبکار؟! و حسین که هر چه دارد را برای خدا می دهد باز هم بدهکار؟!
عظمتت را یا حسین(ع) با کلمه هام که محدودند...با شناختم که محدود تره نمی تونم بیان کنم...معذرت میخوام...
نماز من کجا و نماز تو کجا؟ به قول دستهای خالی جهاد ما کجا و جهاد تو کجا؟!
خبرنگار الجزیره داره از یه مرده که روی تخت بیمارستان غزه بستریه میپرسه که حالت چطوره؟
مرد میگه الحمدلله...۷ نفر از ۱۰ تا بچه ام شهید شدند...الحمدلله...همسرم شهید شده...الحمدلله...۵۰ نفر از فامیلمون رو تشییع کردیم...الحمدلله...الحمدلله...الحمدلله...
از چه جنسی هستی تو؟!
یا اون مردی که وسط بیمارستان نشسته و فریاد میزنه که حسبی الله و هو نعم الوکیل...
اگر شماها انسانین پس اونکه پشت اون دستگاه نشسته و دکمه ای رو فشار میده...بدون توجه به گریه های معصومانه ی بچه ای...بدون توجه به عمق ترس اون از شنیدن صدای خمپاره...بدون توجه به لرزش دستهاش...به ضربان قلبش که دو برابر میشه...اون از چه جنسیه؟!
وای که چقدر ساده اند کسانی که مرگ را بدترین اتفاق زندگی انسان می دانند!
خدایا کمکم کم تا در عاشورای هر روزه ام حسین و سپاه او را انتخاب کنم...
وای که چقدر ساده اند کسانی که مرگ را بدترین اتفاق زندگی انسان می دانند
خدایا کمکم کم تا در عاشورای هر روزه ام حسین و سپاه او را انتخاب کنم...
=======
این دو تا جمله ات خیلی تاثیر گذار بود ..
واقعا لازم است گاهی راجع به خودمون و اتفاقای دور و برمون فکر کنیم....
متنت عالی بود و عین حقیقت...
با نوائی هم آهنگ باران
این شباهنگ بی آشیانه
قصه ها دارد از هجر یاران
در شبی این چنین بی کرانه
سخته ... خیلی سخته