پیدا کردن حسی خوب...از بودن در حلقه ای و انجام کاری کوچیک به عنوان عضوی از اون...شب های قشنگ و آروم بیمارستان...بیخوابی های ناخوداگاه شبانه...خوابیدن همزمان با بیداری بقیه...لذت از این همه آبی اتاق بعد از بلند شدن...ولع بلعیدن لحظه هایی که احتمال اجابت دعا بیشتره...جنگ نابرابر با تمام افکار مزخرف فلج کننده...هجوم گاه به گاه امید و نامیدی...دلسوزی برای آدمهایی که بلد نیستن زندگی کردن رو...ریزش ناگهانی هر چه ساختم از بعضی آدمها...حس معلق بودن...دلتنگی برای دیدن تمام کسانی که روزی دیدمشون...فهمیدن ارزش ناب تمام ثانیه ها...انتظار...صبر...کم دونستن...غبطه...
این بود توضیح من!
مدتهاس که میخوام آدرس وبلاگ توکا نیستانی رو براتون بذارم...خودم که زیاد دوست دارم نوشته هاشو...
قشنگ بود.حس خوبی بود.
تا وسطش فهمیدم! تا ولع بلعیدن!
عالیه وقتی بلند میشی و می بینی روز تموم شده و تو هستی و یه شب دیگه!
شبها شهر یه جور دیگس! امشب یه مرض داشتم که خودکشی کرده بود و گلوکاگون گیر نمی اورد و من هم نداشتم که کمکش کنم و....
بعد از حدود ۱۰ روز دوری از اینترنت و وبلاگ بالاخره نتونستم جلوی خودمو بگیرم و وسط کاراموزی اومدم یه سر زدم. روحم از فقدان نت داشت فلج می شد . . .
خوشحالم از اینکه از شیفت های شبت راضی هستی. تو سمبل سازگاری با شرایطی!!
یه امروزو که به جای من رفته بودی حداقل مثل خانوما رفتار میکردی! وسط کاراموزی اینترنت از کجا آوردی؟!
به قول منصوره برعکس قیافه ات نبودت بدجوری حس میشه!...جات خالی بود تو این مدت...خوش گذشت؟!
اااا
جای خالی شما ها هم حس می شد
جای تو یکی که خیلی خالی بود. فکر کنم اگر بودی خیلی خوشت میومد
wow ein toee? kolan avaz shodi engar, ye jori ke fekr mikonam man ein adamo aslan nemishnakhtam..
kheli vaghte einja nayomade bodam.
beharhal moraghebe khodet bash hamishe
wow to khodeti?! che ajab az invara!
man ke kolan kheili khodam nemifahmam taghiratamo...
vali be nazaram az akharin bari ke hamo didim tafavote faheshi nakardam!!
you too. khosh bashio shado khoshbakht...har ja hasti
مسخره می کنی دیگه ما رو آره D: ؟
تو که دیگه منو می شناسی هر وقت کارم گیر میکنه میام اطراف می چرخم . 8-}
من غلط بکنم مسخره کنم شما رو! تو عزیز دلمی...
نبینم کارت گیر باشه دوست...