یکی از چیزهای نایاب این دنیا ( حتی دلم نمیاد بگم کمیاب!) آدمهایی است که فکر میکنن راهی رو که میرن...حرفی رو که میزنن...چیزی رو که بهش اعتقاد دارن مو لای درزش ممکنه بره! یعنی به نظرم آدمهایی که اتفاقا ادعای زیاد فهمیدن و فرق داشتن دارن و وقتی پای حرفاشون بشینی میتونن یک شبانه روز در مورد احترام به نظر تمام آدمها  یا اینکه هر کسی آزاده هر جوری که دوست داره زندگی کنه! ٬ صحبت کنن!!!!٬ بیشتر از بقیه به کامل بودن خودشون و راهشون ایمان دارن! 

امروز با دوستی حرف میزدم و بهش گفتم سعی کن از هیچ کس هیچ کس تو زندگی توقع نداشته باشی...هر کی بهت خوبی کرد دمش گرم و خیلی باحاله و سعی کن یه جورایی جبران کنی...هر کی هم نکرد...خب نکرده! و اگه خودت دوست داری واسه کسی کاری انجام بدی یا محبتی بکنی..باز هم خودت رو ارضا کردی...


 حتما به رسم سالهای قبل پستی رو به مناسبت اتمام سال میذارم!

نظرات 7 + ارسال نظر
علی جمعه 27 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:24 ق.ظ

وقتی میگن توی این دوره زمونه به چشمات هم اعتماد نکنُ راست میگن.اما تا خودت بهش نرسی و تجربش نکنی بهش بها نمیدی.مثل من که پریشب به اسم خدا و پیغمبر ۲۰۰ هزار تومن از مغازم دزدیدن.اما خیلی خوشحالم که به جای دین و دینداری خدای بزرگی دارم.

a30 جمعه 27 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:57 ق.ظ

ای خدا بازم اول نشدم!!!
:-(
این متن اولی رو تقریبا 8،9 بار خوندم.
ولی یا اشکال از منه یا اشکال از ساعتی که دارم اونا رو میخونم و یا اشکال از اینترنت و شایدم آمریکا و رژیم اشغالگر قدس!!!
که احتمال دوتا آخریا از همه بیشتره و بوی توطئه ای در راه است...

ولی در کل شرمنده کلی انرژی حدر دادم ولیییییی.........

به متن دومی اعتقاد دارم...
خوب تکلیف اونایی که تو زندگی خوبی میکنن معلومه، اونایی هم که خوبی نمیکنن معلوم،
ولی سئوال اینجاست که با اونایی که در حق آدم خوبی نکردن که هیچ، کلی هم بدی میکنن چه باید کرد؟

a30 جمعه 27 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:13 ب.ظ

یه سئوالی

چرا بخاطر آغاز و رسیدن سال جدید پستی نباشد؟!!!

;-)

چون من هر سال اتفاقایی که سال پیش افتاده یا حس هایی رو که داشتم می نویسم! ؛)

زهرا شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:17 ب.ظ

من ارتباط بین احترام به نظر ادم ها و عدم اطمینان از راه و عقیده رو نفهمیدم!!!
البته که اطمینان کامل به خود و اعتماد به نفس زیاده از حد و .. . بده و آدم هایی که اینطوری باشن معمولا به همون اندازه ای تابلویی هستن که خودت توصیفشون کردی ( ادعای زیاد فهمیدن و فرق داشتن .. .) اما به هر حال به نظرم در تشخیص مسیر کلی و جهت کلی باید قطعیت هایی وجود داشته باشه. وگرنه تبدیل به مضبضبین( در مورد دیکته اش مطمئن نیستمُ هوچی گری نکنید!!!) می شی که خسر الدنیا و الاخره هستند

من کلا معتقدم در عین اینکه باید چیزهایی رو قبول داشته باشی تا ثبات شخصیت داشته باشی! نباید بیش از حد به خودت مطمئن باشی و اصولا این آدمهایی که ادعا میکن واسه همه جور نظری احترام قائلن دقیقا ایجوری نیسن و به راحتی آدمهای دیگر و نطراتشونو کوچیک میکنن! حالا یا با حرف..یا با رفتار...یا حتی فکر...!
این فقط نظر من بود البته...میتونه کاملا غلط باشه! ؛)

زهرا شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:18 ب.ظ

اون دوست هم فکر کنم به طرز تابلویی معلومه کیه:ی

مهسا بود! عمرا اگه فکر میکردی اونه! :)

هستی شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:28 ب.ظ

سلااام
از اون عید به این عید ندیدمت!!

یادآوری تلخی بود! :(

زهرا سه‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 09:51 ق.ظ

خب منم منظورم مهسا بود دیگه!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد