به خانومه تو آرایشگاه میگم که شیفتم...شاید یه کم عجله کنه! اما نه تنها اندکی هم به سرعتش افزوده نمیشه که یوهو درددل کردنش هم میگیره...! 

میگه کجا کار میکنی و چی کار میکنی...سه ثانیه از جواب دادنم نمیگذره که داروهاشو از تو کیفش درمیاره و نشونم میده...حس انسان دوستانه ام! میگه باید همیشه و در هر شرایطی جواب سوال های مردم رو بدی...براش توضیح میدم و تشکر میکنه و داروهاشو میذاره تو کیفش...بعد درست زمانی که من دارم از اینهمه خوب بودن خودم کیف میکنم این خاطره رو تعریف میکنه: 

« من از داروسازا خیلی خاطره ی خوبی دارم...دم خونمون یه داروخونه ای بود که یه دختر جوونی دکترش بود...انقدر این دختر ماه بود که حد و مرز نداشت...خیلی با حوصله همه داروها رو برات توضیح میداد و کمکت میکرد و اگه نیاز به رفتن پیش متخصص بود بهمون میگفت و اگه نمیدونستیم کجا میگشت و برامون پیدا میکرد. اگه یه دارویی داشتیم که تو داروخونه نبود٬ میسپرد تا برامون بیارن و شده بود عضوی از خونواده ی ما...حالا رفته تخصص بخونه تو یکی از شهرستانا...خدا هر جا هست نگهدارش باشه...» 

آدمهای خوب...آدمهای خیلی بهتر از ما...هستن و دارن زندگی میکنن...آدم مدام باید با خودش تکرار کنه این حرفهارو...!! 

نظرات 21 + ارسال نظر
a30 چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:35 ب.ظ

میگماااااا!!!!!

چطوری میشه مطمئن بود.

از کجا معلوم
کی میدونه
از کجا معلومه؟

همیشه ، یعنی اکثر مواقع، زندگی و روش رفتار و زندگی کردن هر کدوم از ماها میشه یه خاطره و یا یه قسمتی از زندگیه یسری آدم دیگه....

از کجا معلوم
کی میدونه
از کجا معلومه؟



خدا کنه که اگه خواست زندگیمون خاطره بشه، همشون خاطرات شیرین و بیاد موندی باشن برا شون.


از کجا معلوم
کی میدونه
از کجا معلومه؟

خدا کنه .....

آمیییین

منصوره جمعه 17 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:28 ق.ظ

قطعا هستن ادمای بهتر از ما!تو هر زمینه ای!واضحه!نیاز به توضیح و یاداوری نداره! :)
چه خوب که از داروسازا خاطره ی خوب داره! این روزا مردیم از بس هیشکی دوسمون نداشت(مراجعه به استاتوسم در فیس بوک)

بهزاد چهارشنبه 22 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:15 ب.ظ

نمیدونم چرا دنبال اونائی هستم که اسمشون پریاست؟
شاید بخاطر اینه که یکیشون دلمو برد و هیچ وقت پسش نداد.
پریای من با این که دلمو شکستی ولی بازم عاشقتم....
به امید روزی که بتونم پریای خودمو پیدا کنم دعا کن فدات

زهرا یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:23 ق.ظ

انرژی مثبت داد پستت. شادمان کرد
آقای a 30 حالا نمیشد عین ممممممممن میییدوووووووووونم . . . نپری وسط این پست انرژی مثبت!!!

زهرا یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:26 ق.ظ

دختریم امشب آخرین شبیه که مجردی. . .
فردا عقدته. . .
نمی دونم چرا عوض اینکه خوشحال باشم الان که دارم این کامنت رو می نویسم یهو دلم گرفت!! شاید ناشی از شادی باشی . . . شاید به علت نوستالژی باشه . . .
نمی دونم . . .
واقعا از ته ته دلم واسه هر جفتتون آرزو می کنم که خوشبخت بشین. جفتتون لیاقت خوشبختی رو دارین ;)

a30 یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:25 ق.ظ

سلام به زهرای عزیز
اولا که فقط من آرزو کردم که شرنوشتامون ،نیک رقم بخوره
دوما ،ممنون بخاطر آرزوهای مثبت و با صفاییت
ان شاء الله که به زودی زود،خبرای خوشی رو هم از طرف شما بشنویم
میدونی حس غریبیه شایدم حس قریبی ولی هر چی هست یه چیز خاصیه.
براتون بهترین آرزوها رو دایم
برامون دعا کنید که آدما تو این زمونا، از همه چیز بیشتر به این دعاها احتیاج داره.

التماس دعا
یا حجت بن حسن عسکری

احسان یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:25 ب.ظ

سلام
دیشب انقدر خسته بودم که نگو...
ولی با وجود اینکه خیلی خسته بودم٫ بازم نتونستم بخوابم فقط جمعا ۲ ساعت اونم نصفه و نیمه و با ۱۰۰ بار بیدار شدن تونستم بخوابم....
:(
الان که دوباره پست بالا رو خوندم دیدم ٫ واقعا خستگی بر من مستولی شده بوده
حالا تا کسی نیومده ٫ اومدم که درستشون کنم
ولی بازم انقدر خسته ام که باشه واسه یه موقعه دیگه
؛)

راستی سر عقد ٫ همه دوستا رو دعا کردیم٫ ان شاء الله که خدا قبول کنه...

تو این روز عیدی از خدا میخوایم که شاد و سر بلند باشید و پیروز


محتاج دعای خیرتونیم ٫ زیااااااااد

بارون یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:35 ب.ظ

من فکر میکردم مراسم بیست و نهمه !!
واییییییییییییی که چه روز قشنگیییییییییییییی مراسمه.
منم مثل زهرا دلم یه جورایی گرفت. یه حسی مثل اینکه از این به بعد بیشتر متعلق باشی به کس دیگه ای و نه ما !!
تبریک میگم و واقعا از ته دلم از خدا میخوام که برات بهترینا رو رقم بزنه -تازه گریمم گرفته :))-
از صاحب این روز میخوام که خوشبخت ترین بشید...
وااااااااااااااااااااای که کلی برات خوشحالم دوست خوبم...

سایه یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:31 ب.ظ

عزیز دلم. یه دنیا برای آرزو های قشنگ می کنم و دعا میکنم تو این روز عزیز که همیشه تو مرحله مرحله ای که قدم میزاری برات پر باشه از شادی و سلامتی و خیر و خوشی ...

خیلی خوشحالم واست خیلییییییی .. امیدوارم لحظه لحظه ی روزگارت به همین شادی و حتی بیشتر بگذره ..

زهرا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:10 ق.ظ

من واقعا توجه در این حجم و اندازه به وبلاگ رو تحسین می کنم :)) خصوصا اگه بلاگ خانم باشه . . .
اتفاقا دیشب می خواستم اس ام اس بزنم به فاطمه بگم ما رو یادتون نره دعا کنین. می گن تو این زمان خاص دعاها مستجاب می شه. ولی یادم رفت :( و امروز کلی ناراحت شدم که یادم رفته
ولی الان که این کامنتو دیدم شاد شدم که دوستای به این با معرفتی داریم که ما رو حتی سر عقدشونم یادشون نرفته . . .
امشب جفتتون عالی بودین . . .
ما هم همگی آروزی عالی ترین ها رو براتون کردیم
همیشه شاد باشین

عالی خودتیییییییییییییییی :)

بارون دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:31 ق.ظ

آخ که این جمله" امشب جفتتون عالی بودین" چه قدر دل منو آب میکنه.منممممممممممممممممم دام میخواست باشم آخه. لعنت به این فاصله ها....
امیدوارم که کلیییییییییییییییی راضی بوده باشی از جشنت عزیز دلم :*

بارون دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:34 ق.ظ

اصلاحیه :دلم (p:)

هستی دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:42 ق.ظ

سلااااام
به به مبارکه
به سلامتی عروس و دوماد بزن اون کف قشنگه رو
لی لی لی لی لی لی

منصوره دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:09 ق.ظ

آآآآآآآآآاخیییییییییییییی!کامنتای این پست انرژی مثبت بیشتری داره!ا!آقا احسان بالاخره اسمتون رونمایی شد! :) تبریکککککک!
دیشب که وارد شدین اشک تو چشام حلقه زد و بعد خوشحال از اینکه هر دوتون یکی از بهترین مخلوقات نسیبتون شده اشکرو جمع کردم ولبخند زدم!راس می گی!۲آ خوبه...همیشه ۲آ میکنم شاد باشین و خوشبخت و آزاد! و هیچ چی نتونه بین شما فاصله بندازه.مرسی از ۲آی سر عقد. میگن لحظه خوبیه واسه ۲آ.
اینکه ممکنه پریا تایمش بین ادما تقسیم شه مهم نیس!مهم اینه که تو اون تایمی که با ما یا حتی به یاد ما نیس شاد باشه:)

احسان دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:20 ب.ظ

سلام به همه دوستای خوب و با مرام و با صفا

از همتون ممنون

کلی زحمت کشیدید

یه جایی یه جمله ای میخوندم نوشته بود:

آدما در انتخاب برادر و خواهر و پدر و مادر و سایر بستگانشون هیچ نقشی ندارن
ولی
در انتخاب دوست ٫فقط و فقط خودشون نقش اساسی رو دارن.

باید اینو بگم که نه تنها برادر ا و خواهر ا و مادر ا و پدرامون بهترین برادرا و خواهر او مادر اپدر ا ی دنیا هستن ٫ بلکه دوستامون هم
ببببببببببببببببببببببهترین دوسسسستااااااااای دنییییییییییییییییییییییییییییییییییییا هستن
:)


بابت همه چی ممنون

سالم و شاد باشید و موفق و خوشبخت.
همیشه

زهرا سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ق.ظ

غایب مجلس عروس خانمه!!!! :))
من پیشنهاد می دم این بلاگ با تمام امتیازاتش به احسان واگذار شه:))

منصوره سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:27 ب.ظ

حیف اینجا لایک نداره!وگرنه خیلی لایک زهرا! :)
عروس رفته گل بچینه!

احسان چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:32 ق.ظ

به زهرا:

ببین شوهر داشتن چقذه خوبههههه!!!!
اگه خودت وقت نکنی یه کاری رو انجام بدی٫ طرفت زحمتش روم میکشه.
:)

حالا من هی بگم برو شوهر کن تو بگو نه....
؛)


نه زهرای عزیز٫
این وبلاگ بدون وجود و حضور فاطمه عزیزم٫ هییییییییییییییییچ صفایی نداره

فاطمه جان
یاد این شعر افتادم که
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
ما زنده از آنیم که آرام نداریم

زنده باشید و برقرار و سر بلند و خوشبخت و سعادتمند
همیشه

احسان چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:40 ق.ظ

به منصوره:

منصوره خانوم ٫ خوشحال شدن و ریختن اشک شوق برای دوستان٫ نشونه ی صفای دل و پاکی قلب و خلوص خاص روح که شما خوشبختانه ازشون زیاد داری و در حد والا و وافری از اونا بهره میبری.

این آرزو ها و اشکا و دعا ها برامون خیلی ارزشمندن. خدا کنه که این دوستیها و رفاقتا پایدارو همیشگی و جاوید باشه...

از خداوند بزرگ برات بهترینها رو آرزو میکنم.ان شاءالله که هرچیزی که برات خیر ه و صلاحت در اونه زود زود زود برات رقم بخوره ....

فاطمه جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:55 ب.ظ

مرسیییییییییییییی احسان جونمممممم :)
ما زنده از آنیم که آرام نگیریم...
موجیم که آسودگی ما عدم ماست ؛)

احسان جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:55 ب.ظ

به فاطمه:

فدای تو عزیزم:)

راست میگی.
ممنون از تذکر بجات.
:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد